محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

حاج علی مامانی

هدیه خاص خدا

عزيزم. هديه ي خاص خداوند به ما! بسيارررررررر زياد دوستت داريم. عسل زندگي ما هستی اگر كوتاهي كرده ام كه حتما؛ ببخش. بضاعت من همين بوده. خدايا قصوراتم را براي فرزندم جبران كن. و او را در پناه خودت از سربازان امام زمانم قرار بده. ما كه لايق نبوده ايم. اي خداي بزرگگگگگگگ! فرزندانمان را لايق كن. به تو ميسپارمش اي پروردگار بي همتايم. الهي اي خدا! تو نفس فرزندانم را در راه قرآن خرج كن. اي خدااااااااا
14 تير 1390

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

همسر عزیزم درشبهایی که سرکاری تازه متوجه میشوم چقدر در نگهداری از بچه به کمک و حضور تو نیاز دارم. نه به خاطر این که هر شب کیسه پوشک‌های استفاده شده را با بقیه آشغال‌ها بیرون می‌بری، یا بچه را نگه می‌داری تا حمام کنم، یا در حمام کردن بچه کمکم می کنی، یا وقتی بدقلقی می کند کمکم می کنی تا ساکتش کنم... به تو احتیاج دارم تا وقتی بالاخره موفق می‌شوم علی را بخوابانم و آهسته سربخورم توی تخت در عالم خواب و بیداری بگویی: "خوابید؟ خسته نباشی عزیزم
14 تير 1390

توهم خوشبختی

بارها پیش آمده که پسر من در حین شیر خوردن خوابش برده بعد همان‌طور خواب آلود و با چشمان بسته دنبال می می می‌گشته. انتظار دارد در همان فاصله‌ای که قبلا بوده دوباره پیدایش کند. خیلی وقت‌ها وقتی نا امید می‌شود همانطور دهنش را نیمه باز می‌گذارد تا می می خود به خود پیدا شود! (که اگر پیدا نشود شروع به گریه می کند)گاهی هم در خواب تصور می‌کند که می می می‌خورد و شروع به مک زدن می‌کند! فکر می کنم ما آدم‌ها همه همین طوریم. گاهی عزیزترین چیز زندگی را به دلیل غفلت و خواب آلودگی از دست می‌دهیم و بعد به جای این که دنبالش بگردیم انتظار داریم در همان مکانی که آخرین بار رهایش کردیم همچنان منتظر ما ب...
14 تير 1390

چند دقیقه زمان برای من

یکی از نگرانی‌های جدی من قبل از بارداری این بود که در مدت مرخصی بعد از زایمان چطور وقتم را پر کنم.. حتی یک لیست از کتاب‌هایی که دوست داشتم بخوانم و فرصت نکرده بودم تهیه کردم برای مطالعه در این مدت. مادرهایی که بچه کوچک دارند تا همین جا کلی به من خندیده اند. یک شیرخوار فرصت هیچ کار مداومی را باقی نمی‌گذارد. تمرکز بیش‌تر از ۵ دقیق تقریبا غیر ممکن است چون حتی اگر بچه کاری با من نداشته باشد من باید نگران باشم که نکند شیر پریده توی گلویش یا ... نمی‌دانم لیست کتاب‌هایم تا کی باید برای خوانده شدن صبر کنند. 
14 تير 1390

خدا...........

یک متن زیبا برگرفته از سایت یکی از دوستان خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.                                       بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم. خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.                                       ...
13 تير 1390

آفرینش انسان

پیش خودم دارم به آفرینش انسان فکر می کنم ........ روز اولی که دنیا اومده بودی با چشمهای کاملا باز با ولع شیر می خوردی ........... چه نه ماه خوبی باهم داشتیم و چه پیشرفتهایی داشتی ........... تمرکز بر روی اشیا...... تشخیص جهت صدا ، شناختن من و بابایی، نشستن، غلت زدن، سینه خیز رفتن، تلش برای چهار دست و پا رفتن،دوتا دندون در آوردن، ماما و بابا گفتن، دست زدن، بای بای کردن و خراب کاری ........... پسر من همه از آرامشت و خوش خنده بودن تعریف می کنند. تو این نه ماه برای اولین بار تو این ماه مریض شدی اینم به علت دندوناته که می خواهند بیاند تو دهن کوچولوت و اینکه چه شبهای بدی بود شبهای واکسن زدنت تو این نه ماه هم کلی از فامیل و دوستان کادو گرفتی ...
12 تير 1390

بابا بزرگم........

بابابزرگم پرواز کرد پیش خدا و تمام خاطرات کودکی من رو با خودش برد....... بابا بزرگ عزیزم نازنینم خدا رحمتت کنه .ما که حکمت خدا رو نمیدونیم...... عجب دنیای عجیبیه...... خدایا..... حکمتت رو شکر. کاش اونقدر به ما بنده هات عقل داده بودی که حکمتت رو درک کنیم. کاش ...... آخرین خاطره ای که ازت دارم میدونی چیه؟ اینکه وقتی علی رو دیدی بهم گفتی که شیر دادن به بچه و شب بیداری برای بچه چه ثوابی داره و چند تا حدیث برام گفتی از اون روز دیگه از بیداری شبانه و شیردادنهای زیاد خسته نمیشدم چون میدونستم چه کار بزرگی دارم انجام میدم که هرکسی سعادتش رو پیدا نمیکنه..... تو رفتی و پسر من هیچوقت نتونست معنای آغوش تو رو حس کنه و از بابا بزرگ فقط یه خاطره و اسم ب...
12 تير 1390

نفس

کاش میشد چیزایی که دوست داریم رو نگه داشت یک جایی که دست زمان هم بهش نرسه کاش فقط دوربین عکاسی و فیلمبرداری برای ثبت خاطرات نبودند آخه من چی کار کنم دلم برای بوی دهن علی وقتی در حد المپیک شیر خورده و مست خوابه ضعف میزنه ! چی کار کنم دلم برای اون لحظه هایی که یکهو یک حرف جدید میگه و من و بابایی از خوشحالی فریاد میکشیم تنگ میشه ! آخ که دلم برای بو کشیدن چینهای زیر گلوی علی دو ماهه داره پر میکشه من و تو از یک وجودیم گاه میبینم من به تو بیشتر از تو به من وابسته ام .
12 تير 1390

روند رشد گل پسری

سلام نفسم....سلام عزیز دلنشین مامان.... خوبی پسرم ؟ خوب....به هر حال امیدوارم همیشه...خوب وخوش وسلامت باشی...و دلت پر از شور وشوق. گل خوش بوی مامان..امروز می خوام از یه سری تغییراتی جدیدی که کردی واست بنویسم... راستش آخه ...خودم حسابی ذوق کردم و ار تماشای تو با این تغییرات سیر نمی شم خوب اصلا بهتره از اول بگم...چون تا حالا از روند رشدت هیچی ننوشتم... * وقتی دنیا اومدی وزنت ٣ کیلو و ٤٠٠ بود .... و صورت نازت پف داشت! *حسابی پر خور بودی ...  و حدودا روزی ٢٠ مرتبه شیر می خوردی ! *از ٥ ماهگی شروع کردی به غذا خوردن و خدارو شکر همه غذایی رو دوست داشتی... * 6 ماهت که تمام شد بدون کمک نشستی و من یه مقدار راحت شدم... &...
12 تير 1390